خودشون دوست دارن از قدیما بگن. به خدا ما گناهی نداریم. تا یه اتفاقی می افته میگن: قدیییییییما...!
+ممنونم از شما، لطف دارید. من ارادتمندم...
:)
نه به بستنی اون موقع، نه به چایی الان...
چایی شد دیگه. منم راضیم :)
ما یکیو داشتیم نارگیل می آورد. انقدر پسر بامزه ای بود! زنگ های تفریح داستانی داشتیم برای باز کردنش :)
+خب خداروشکر هوای این پست هم تغییر کرد :)
سلام
گندم جان اژدها همان نهنگ است ،
نامهای چینی ، ترکی اویغوری ذکر شده.
شمارش کردم ، ۱۲ تا بود. همچنین این مطلب رو عینا تایپ کردم منبعش روهم گذاشتم. بقیه که خودم نوشتم اولش نوشتم که نویسنده : اشکان......
مطلبی بود بفرما تا اصلاح کنم.
همین که آدم با خیلیا حرف نزنه به نفعشه
سلام
درسته.
ببین ، خیلی از آدمهای اطراف ما اصلا حاضر به درک دیگری نیستند و آدم ناگزیر به غریبه پناه میبره! اینجاست که احتمال خطا و آسیب زیاده! بقول معروف : سفره ی دلت رو پیش هرکسی بازنکن!
ولی گاهی بغض دل باید بشکنه وگرنه دل میمیره ، دلمردگی!
با تایپ هم نمیشه یا سخته. گاهی لب باید بگه تا درد دل از عمق دل بیرون بره.
نمیگم نمیشه ولی خیلی مسائل و شرایط وجود داره که سوق به عدم میکنه!
گندم جان
یک زمانی از این مقالات می نوشتم و تحقیق میکردم.
باید یک بک آپ پشتیبانی درست کنم تا نوشته هام رو از دست ندم.
کاملا گندم جان
بارها مقاله و نوشتههام از دست رفته.
ازامشب آپ پشتیبانی درست میکنم.
ممنون
بیت دوم اون رباعی رو حفظم در خصوصی برات میفرستم
من وقتی میخوام با ننه درد دل کنم شروع میکنه از سختی های خودش و درد و رنج های قدیم بگه. کاملا خاموش میشم... :)